استراتژی کسب و کار
استراتژی به معنی استفاده از منابع محدود، با بهره گیری از فرصت های موجود در محیط کسب و کار
احتمالا در محیط کارتان بارها اصطلاح ” استراتژی کسب و کار” را شنیده اید. ولی معنی دقیق استراتژی چیست؟ و آیا میدانید که در سطوح مختلف سازمان خود به انواع مختلفی از استراتژی نیاز دارید؟ آیا استراتژی ربطی به مدل کسب و کار دارد؟ در این مقاله برخی از معانی رایج استراتژی را مطرح کرده و بر سه سطح استراتژیک؛ استراتژی شرکت، استراتژی کسب و کار و استراتژی تیم تمرکز میکنیم. همچنین برخی از ابزارها و مدل های اصلی مرتبط با این حوزه ها را بیان میکنیم.
تعریف استراتژی
رهبران و نظریه پردازان کسب و کار برای سال های بسیاری استراتژی را مورد مطالعه قرار داده اند. با این وجود هنوز نیز پاسخ قطعی برای این پرسش که استراتژی واقعا چیست وجود ندارد.
یکی از دلایل این موضوع این است که افراد در روش های مختلفی استراتژی را معنا میکنند. برای مثال برخی بر این باورند که باید وضعیت حال حاضر خود را به دقت تجزیه تحلیل کرده و سپس تغییرات در صنعت یا بازار خود را پیش بینی نمود.
سپس با استفاده از این جریان موفقیت آینده را برنامه ریزی کرد. از طرفی دیگر برخی بر این باورند که پیش بینی آینده بسیار دشوار است و تکامل بنیانی استراتژی های خود را ترجیح میدهند. جری جانسون و کوان اسکولز درکتاب “بررسی استراتژی شرکت” بیان میکنند که استراتژی حوزه عمل و مسیر حرکت یک سازمان را در طولانی مدت تعیین میکند.
همچنین بر این باورند که استراتژی باید نحوه پیکربندی منابع را جهت پاسخگویی به نیازهای بازار و مدیران تعیین نماید.
بسیاری از شرکت های موفق و مولد برای دستیابی به اهداف خود یک استراتژی شرکتی دارند. هر واحد کسب و کار درون شرکت نیز استراتژی کسب و کار خاص خود را دارد. رهبران این واحدها با به کارگیری این استراتژی نحوه رقابت را در بازارهای منحصربه فرد خود مشخص میکنند.
هر تیم نیز به نوبه خود استراتژی خود را دارد تا این اطمینان حاصل شود که فعالیت های روزانه تیم به پیش روی شرکت در مسیر صحیح کمک میکند. بنابراین در هر سطح تعریفی ساده از استراتژی را میتوان بدین شکل بیان کرد: تعیین نحوه حرکت ما برای موفقیت در دوره پیش رو.
اکنون نگاهی عمیق تر به هر یک از سه سطح استراتژی میکنیم.
استراتژی شرکت
در کسب وکار استراتژی شرکت به استراتژی کلی یک شرکت متشکل از واحدهای کسب وکار و بازارهای متعدد اشاره میکند. این استراتژی تعیین میکند که چگونه کل شرکت ارزش واحدهای کسب و کار خود را افزایش داده واز آن پشتیبانی میکند. همچنین به این پرسش پاسخ میدهد که :
چگونه باید کسب و کار کلی خود را سازمان دهی کنیم تا اجزای ان هنگام همکاری با یکدیگر ارزش بیشتری را نسبت به زمانی که جداگانه کار میکنند ایجاد نمایند؟
یک شرکت میتواند این کار را از روش های مختلف مانند ساخت توانایی ها و ظرفیت های داخلی قوی، به اشتراک گذاری فن آوری ها و منابع میان واحدهای کسب وکار، افزایش موثر سرمایه، توسعه یک نام تجاری قدرتمند و … انجام دهد.
بنابراین در این سطح از استراتژی ما با تفکر در مورد چگونگی تناسب و سازگاری واحدهای کسب و کار درون شرکت و درک نحوه گسترش منابع برای خلق بیشترین ارزش ممکن سروکار داریم.
طرح شرکت نیز از عوامل مهم دیگری ست که باید در این سطح به آن توجه کرد. نحوه ساختار کسب و کار، افراد و سایر منابع به برتری رقابتی تاثیر داشته و از اهداف استراتژیک شما حمایت میکند.
استراتژی کسب و کار
استراتژی کسب و کار در ارتباط با رقابت موفق در بازارهای فردی است و به پرسش” چگونه میتوان در یک بازار خاص برنده شد؟” پاسخ میدهد. البته این استراتژی باید با اهداف تعیین شده در سطح استراتژی شرکت پیوند داده شود.
آنالیز رقابتی شامل جمع آوری اطلاعات رقابتی، یک نقطه شروع عالی برای توسعه یک استراتژی کسب و کار است. به عنوان قسمتی از این بخش باید در مورد توانایی ها و ظرفیت های اصلی خود اندیشیده و بدانیم که چگونه باید از این قابلیت ها برای پاسخگویی به نیازهای مشتریان به بهترین نحو استفاده کرد.
همچنین امکان دارد به بررسی گزینه های خود در ایجاد و بهره برداری از فرصت های جدید تمایل داشته باشید. نیروهای پنج گانه پورتر ابزارهای لازم برای این فرایند را ارائه میدهد. همچنین آنالیز SWOT در درک و شناخت فرصت ها و تهدیدهای بازار منحصر به شما کمک خواهد نمود.
استراتژی کسب وکار مشخص ترین سطح استراتژی در هر کسب وکاری است. افرادیکه در هر واحد کار میکنند باید قادر باشند که ارتباط های مستقیم میان این استراتژی و کاری که انجام میدهند ایجاد نمایند.
استراتژی تیم
برای اجرای موفقیت آمیز استراتژی های شرکت و استراتژی واحد کسب و کار خود، در سراسر شرکت نیاز به تیم هایی دارید که بایکدیگر کار کنند. هریک از این تیم ها نقش منحصربه فرد خود را خواهند داشت بنابراین مستلزم استراتژی تیمی خاص خود
هستند.این استراتژی باید مستقیما به دستیابی به استراتژی شرکت و استراتژی واحد کسب و کار منجر شود. به این معنی که تمام مراحل استراتژی از یکدیگر حمایت کرده و به پیشرفت هم کمک میکنند.
تعریف مرزها واهداف هر تیم و همچنین مدیریت آنها سودمند خواهد بود. هر تیم باید به طور موثر برای رسیدن به اهداف مشترکی که در سطوح بالاتر شرکت تعیین شده اند کار کند. بنابریان یک عامل مهم از استراتژی تیمی اجرا و پیاده سازی بهترین راه کارها برای کمک به تیم جهت رسیدن به اهداف است.